بی خوابی

این چند روزه به معنای واقعی فشار زندگی رو دارم حس میکنم و من که هیچ وقت انرژی کم نمی آوردم دارم دیگه کمبود انرژی رو با تمام وجود حس میکنم ! دارم از خواب می میرم ! شبها تا ساعت 5 صبح بیدارم و صبح ها هم زنگ ممتد پستچی کابوس بیدارباش من هست  🙁 تازه امتحان ها هم از اول هفته آتی شروع میشه ! درسهایی که بعضی هاشون رو حتی یک جلسه هم سر کلاس نرفتم و اصلا نمی دونم راجع به چی هست. باید بشینم جبران یک ترم دانشگاه نرفتن رو بکنم. خدا رو شکر میکنم که این 3-4 روز آخر هفته تعطیله و به امید خدا میتونم یک کم انرژی از دست رفته رو برگردونم و باز شکر که روزهای تعطیل اداره پست تعطیل هست ! البته بماند که روزهای معمولی هم کلا تعطیل هستند و جون من رو به لبم رسوندند ! الان چشمهاهم داره از حدقه در میاد و قرمز قرمز شده. جلو آینه که میرم خودم تغییر توی قیافه ام رو حس می کنم. خودش همیشه کمک یار بوده بقیه اش رو هم به خودش امیدوارم.